روزنامه بهار-جمعه عصبانی، شنبه اخلاقی- , یک شنبه , 24 دی ,  1391


درست همان کلبی‌مسلکی یا سینیسیزم مطلق، همان بدبینی کامل، که لازمه‌اش این است که هیچ اتحادی نمی‌تواند پایدار باشد. هیچ امیدی نیست، مگر این‌که خودت با خودت متحد باشی؛ کاری که مرد - کاوه- می‌کند، یعنی خودش را به آب و آتش می‌زند تا در نهایت کار درستی که دیگران را از آن منع کرده، خودش انجام بدهد. شاید بشود گفت که در نهایت یک جور رجعت به خویشتن و فرد است. این‌که خودم باید این وضع را درست کنم، روی هیچ‌کسی نمی‌توانم حساب کنم. حتی وقتی لیلا به او می‌گوید بیا برو ما بچه را دفن می‌کنیم، می‌گوید «تو باز می‌ذاری میری». دیگر فقط روی خودش حساب می‌کند.
شریعتی: نامش «استراتژی نومیدی» است: از کسی انتظار نداشته باش، به هیچ‌کس اعتماد نکن، هیچ امیدی در راه نیست. خودبسندگی‌‌ای که می‌تواند منجر به سر زدن فردیتی جدید باشد

روزنامه بهار-جمعه عصبانی، شنبه اخلاقی- , یک شنبه , 24 دی ,  1391 Saturday, March 15, 2014 @ 9:58pm

Comment