کوی مغان: من درد دارم


شب فرودگاه, پدرم گفت, برو, و تنها بخوان, و بخوان و بخوان, اگر دغدغه درد ایران را داری, از سیاست و ایران جدا شو. اگر شب های روی کتابهایت نخوابی و روی آنها بلند نشی, شبیه همه روزنامه نگاران و بسیاری از خارج نشینان, تنها سطح را میفهمی, بی مایه میمانی. مته به خشخاش دینداری نگذار. دین, دین حداقلی. خدا را به یاد داشته باش, نمازت, رزق حلال, حجاب را در حد شرع خدا, و نه خلق خدا, بقیه اش همه حلال. پیشانیم را بوسید, مادرم خندید, گفت: درد مردم و روشنفکران ندانستن است.

کوی مغان: من درد دارم Wednesday, April 2, 2014 @ 11:44pm

Comment